نظام جنسيت در گفتمان حديثي تشيع (2)


 

نويسندگان: سبحان رضايي
دکتر حسام الدين آشنا




 

1. ختنه کردن: دادن شکلي خاص به اندام هاي جنسي
 

در ميان آيات قرآن، هيچ اشاره اي به وجوب ختنه شدن مؤمنان نشده است؛ اما سنت نبوي و شيعي اين احساس نياز را در جامعه اسلامي پديد آورد. ختنه کردن جايگاهي چند پهلو در نظام جنسيت شيعي دارد: اولاً توجه به اندام جنسي ديگران، از منظر ديني حرام تلقي شده است؛ ولي در همين ميان، اهميت شکل بخشي به اندام جنسي آنقدر مورد تأکيد مذهب واقع شده که اگر کسي بخواهد تن بدين کار ندهد، از نظر اجتماعي طرد مي گردد، چنان که انگار همه وي را زير نظر دارند؛ به همين دليل از حضرت امام جعفر صادق(ع) منقول است: «کسي که ختنه نکرده باشد، پيشنمازي مردم نکند و گواهي اش مقبول نيست و اگر بميرد، بر او نماز نکنند؛ زيرا بزرگ ترين سنت هاي پيغمبر(ص) را ترک کرده است، مگر آنکه از ترس مردن ترک کرده باشد» (صدوق، 1367، ج1، ص 378)؛ ثانياً ختنه کردن نوعي تمايز بخشي است که دين براي متمايز کردن مبناي نظام جنسيت خود به کار مي گيرد و بدين ترتيب از مؤمن به مثابه ي يک بدن جنسي شيعي، تعريفي خاص نشان مي دهد. حضرت اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «کسي که مسلمان شود، ختنه اش مي کنند، حتي اگر هشتاد سال داشته باشد» (کليني، 1365، ج6، ص 38).
احاديث شيعه در بيان علت ختنه دو مسئله را مطرح مي کنند: اولاً آن را خواست خدا و سنت پيامبر(ص) مي خوانند، چنان که در دعاي هنگام ختنه آمده است: «خدايا اين سنت تو و سنت پيامبر توست؛ و نشاني از اطاعت و تبعيت ما از تو و دين تو مي باشد. اين آداب به خاطر خواست و اراده ي تو انجام مي گيرد، قضاي تو حتمي است و امر تو نافذ است...» (محدث عاملي، 1409ق، ج21، ص 444)؛ ثانياً بر اين باورند که زمين از ادرار کسي که ختنه نکرده است، به خدا شکايت مي کند.
از حضرت امام صادق(ع) منقول است: «فرزندان خود را در روز هفتم ختنه کنيد که بدن طفل را پاکيزه مي کند و زمين از بول کسي که ختنه نکرده باشد، به خدا شکايت مي کند...» (همان، ص 433).
در ميان شيعيان، ختنه کردن بيشتر در مورد مردان به کار مي رود، اما ائمه شيعه، اهميت ختنه شدن زنان را نيز در حد استحباب بيان نموده اند؛ چنان که مسعده بن صدقه از امام صادق(ع) نقل مي کند: «ختنه کردن موجب کرامت زنان است، ولي از جمله امور مؤکد در سنت و واجبات نيست، ولي چه چيزي برتر از کسب کرامت است» ( همان، ص 441). در حديث معتبر ديگري منقول است: «چون زنان به خدمت حضرت رسول(ع) هجرت کردند، زني آمد که او را ام حبيب مي گفتند و زنان را ختنه مي کرد، حضرت فرمود: اي ام حبيب! آن کاري که داشتي، هنوز داري؟ گفت: بلي يا رسول الله مگر آنکه نهي فرمايي و من ترک کنم! حضرت فرمود: نه! بلکه حلال است. بيا تا تو را بياموزم که چه بايد کرد. چون ختنه کني زنان را، بسيار به ته مبر و اندکي بگير که رو را نوراني تر و رنگ را صاف تر مي گرداند و نزد شوهر عزيزتر مي دارد» (طوسي، 1365، ج6، ص 361).
اين رسم ديني، اگرچه در ظاهر تنها مشتمل بر حذف بخش کوچکي از آلت تناسلي است، اما در بطن خود، نوعي طهارت و پاکيزه سازي از پليدي و آلودگي به حساب مي آيد؛ بر همين اساس، در احاديث شيعه، امامان معصوم(ع) از چنين آلودگي اي کاملاً مبرا خوانده شده اند؛ همان طور که ابي عمير از امام موسي بن جعفر(ع) نقل مي کند: «هيچ کدام از ائمه معصومين متولد نشدند، مگر آنکه پيش از تولد، ختنه شده و پاک و پاکيزه بودند» (محدث عاملي، همان، ص 438).

2. روش هاي درمان ناباروري و يا ديرباروري
 

ابعاد دايره ي عبوديت شيعه آنقدر وسيع است که از ريزترين جزئيات زندگي اشخاص تا کلان ترين سياستگذاري هاي اجتماعي را در بر مي گيرد؛ در اين ميان، نظام جنسيت همواره يکي از اصلي ترين حوزه هاي پر بسامد ارتباط ميان مؤمنان و ايمان شيعي بوده است؛ در ضمن آنکه نياز به فرزنددار شدن، انگيزه ي بسيار پيچيده اي است که انسان ها در جايگاه همسران، پيوسته در مجموعه هاي خانوادگي و ... آن را دنبال کرده اند؛ اما هنگامي که اين خواست به دشواري مي گراييد و رسيدن بدان خارج از فعاليت صرف جنسي تلقي مي شد، رنگ و بوي دين بيشتر به مشام مي رسيد و مؤمنان با توسل به تعليمات و آموزه هاي ديني، سعي در رفع اين اختلال بيولوژيک مي کردند؛ بر همين اساس، پاسخ ها و راهنمايي هاي ائمه شيعه به مؤمنانشان بسيار تأمل برانگيز است. اهل بيت(ع) در پاسخ به پدران فرزندخواه شيعه از سه روش بهره گرفتند: دعا، توصيه به استغفار و تصبيح، نصيحت به نامگذاري طفل پيش از انعقاد نطفه.
دعا: فرايند به کارگيري ادعيه در فرزنددار شدن، سه بار در قرآن و در موضوع يکي از انبياي بني اسرائيل، حضرت زکريا(ع)! آمده است. اين سه روايت که به دعاي حضرت زکريا(ع) و نهايتاً تولد يحيي اشاره دارند، تا حدودي از يکديگر متفاوتند، دعاي زکريا(ع) در سوره مريم(ع) چنين آمده است: «و إني خفت الموالي من وراءي و کانت امرأتي عاقراً فهب لي من لدنک وليا. يرثني و يرث من ءال يعقوب و اجعله رب رضيا»: و من پس از خويشتن از بستگانم بيمناکم و زنم نازاست، پس از جانب خود ولي [و جانشيني] به من ببخش که از من ارث برد و از خاندان يعقوب [نيز] ارث برد، و او را ـ اي پروردگار من ـ پسنديده گردان (مريم: 5-6). همين مطلب در سوره انبياء بدين صورت بازتاب شده است: «و زکريا إذ نادي ربه رب لا تذرني فرداً و أنت خير الوارثين»: و زکريا را [ياد کن] هنگامي که پروردگار خود را خواند: پروردگارا، مرا تنها مگذار و تو بهترين ارث برندگاني (انبياء: 89)؛ اما خداوند در سوره آل عمران، از دعاي زکريا(ع) چنين ياد کرده است: «هنالک دعا زکريا ربه قال رب هب لي من لدنک ذريه طبيه إنک سميع الدعاء»: آنجا [بود] که زکريا پروردگارش را خواند [و] گفت: پروردگارا! از جانب خود، فرزندي پاک و پسنديده به من عطا کن که تو شنونده ي دعايي (آل عمران: 38)؛ در نتيجه مي بينيم قرآن درباره ي يکي از حساس ترين نيازهاي خانوادگي، ماجرايي را نقل مي کند که آن خواست، يعني تولد فرزند، از طريق دعا ممکن شده است؛ اما بازتاب اين قضيه در سه سوره قرآن، متفاوت است. اين تفاوت نه تنها سبب ساز ضعفي نمي شود، بلکه يک پتانسيل گفتماني قوي هم براي رهبران شيعي ايجاد مي کند. ايشان هنگامي که مي خواهند براي مسئله اي چون طلب فرزند، راهکاري ارائه دهند، از همين سه گزاره مقدس بهره مي گيرند و آنها را يا به صورت تنها يا به شکل ترکيبي و يا در وضعيت بسط يافته به کار مي برند؛ براي مثال به اين حديث توجه کنيد و در نظر داشته باشيد که ساختارش از ترکيب ادعيه زکريا(ع) در سوره هاي انبياء و آل عمران شکل گرفته است: حارث پسر مغير مي گويد: «نزد امام صادق(ع) مشرف شدم و عرض کردم: اي پسر رسول خدا! من از مواليان اهل بيت هستم، ولي فرزندي ندارم، چه بايد بکنم؟ فرمودند: در سجده آخر نماز عشاء اين دعا را بخوان. در همان شب با زنت همبستر شو که به اذن خدا صاحب فرزند مي شوي. آن دعا اين است: "رب هب لي من لدنک ذريه طيبه انک سميع الدعاء (آل عمران: 38) رب لا تذرني فردا و أنت خير الوارثين"» (انبياء: 89) (بسطام نيشابوري، 1384، ص 218).
علامه مجلسي در حليه المتقين از حضرت امام زين العابدين(ع) حديث ديگري نقل مي کند که ايشان مي فرمايند: «هر که اين دعا را بسيار بخواند، هرچه خواهد از مال و فرزند، خدا به او عطا فرمايد: "رب لا تذرني فردا و أنت خير الوارثين (آل عمران: 38) واجعل لي من لدنک وليا يرثني (مريم: 5-6) في حيوتي و يستغفرلي بعد موتي واجعله خلقا سويا و لا تجعل للشيطان فيه نصيبا اللهم اني اءستغفرک و اتوب اليک انک انت الغفور الرحيم" و براي فرزند دار شدن هفتاد مرتبه اين دعا را بخواند» (مجلسي، 1362، ص 76). همان طور که مشاهده مي شود، امام زين العابدين(ع) براي راهنمايي شيعه خود، ابتدا به ترکيب دو روايت سوره هاي آل عمران و مريم از ادعيه زکريا پرداخته، در ادامه، خود به بسط آنها مي پردازد.
اين راهکارهاي تعويذي، بر اساس اين منطق صورت مي گيرد که هر کدام از آيات قرآن، راهگشاي دردي خاص هستند و طبقه بندي اين داروها هم بر اساس محتواي گفتمان هاي محاط بر آيات قرآني صورت مي گيرد؛ پس براي درمان آن درد، به نمونه درمان شده آن در قرآن ـ که لزوماً نبايد با مسئله شباهت کامل داشته باشد ـ رجوع مي شود و در اين ميان تفاوت هاي روايي هم تنها موجب تقويت چارچوب گفتماني احاديث مي گردد؛ به بيان ديگر معصوم و به تبع او، شيعيان، چنين آياتي را همچون نسخه هاي ويژه اي تلقي مي کنند که حکم درمان قطعي آن دردهاي خاص را دارد.
استغفار و تسبيح: راه حل دومي که برخي از ائمه در درمان ناباروري يا ديرباروري شيعيانشان به کار برده اند، بهره گيري از ذکر «استغفرالله ربي و اتوب اليه» و «سبحان الله» بوده است، اما اين اذکار ساده براي تبديل شدن به عامل درماني، به سه عامل متصل مي شوند: تعداد خاص، زمان خاص و يا وضعيت خاص؛ البته اين مواد گاهي با تکرار ذکر گونه آيات و يا سوره هايي از قرآن نيز همراه مي گردند؛ براي نمونه به اين روايت توجه کنيد: در کتاب طب الائمه روايت شده است که شخصي از کمي فرزند به خدمت حضرت امام محمدباقر(ع) شکايت کرد، آن حضرت فرمود: «سه روز بعد از نماز صبح و نماز خفتن، هفتاد مرتبه سبحان الله و هفتاد مرتبه استغفرالله بگو و بعد از آن، اين آيه را بخوان: "استغفرو اربکم انه کان غفاراً يرسل السماء عليکم مدرارا و يمدّکم باموال و بنين و يجعل لکم جنات و يجعل لکم انهارا" (نوح: 10-12)، پس در شب سوم با زن خود جماع کن که خدا پسري که خلقتش درست باشد، به تو عطا مي فرمايد» (بسطام نيشابوري، 1411ق، ص 129).
حضرت امام محمدباقر(ع) در اين حديث، تعداد خاص را با هفتاد مرتبه براي استغفار و تسبيح مشخص نموده اند و زمان خاص آن را پس از نماز صبح و نماز عشاء تعيين نموده اند؛ به علاوه اين ذکرگويي را با بخشي از موعظه حضرت نوح(ع) به قومش که در آيه دهم سوره نور آمده است، ترکيب نموده اند.
نامگذاري طفل پيش از انعقاد نطفه: اين روش نوعي ماهيت بخشي است که پدر و مادر پيش از حتي انعقاد نطفه کودکشان به سفارش امام معصوم(ع) درباره او انجام مي دهند؛ اما اين ماهيت بخشي يک راه حل دو لبه است. به نمونه هايي از اين حاديث توجه کنيد: «شخصي به حضرت امام جعفر صادق(ع) شکايت کرد که مرا فرزند نمي شود، ايشان فرمودند: چون اراده جماع کني، بگو: خدايا اگر کودکي نصيبم کني، آن را محمد نام مي نهم» (کليني، همان، ج6، ص 9). در حديث ديگر، امام رضا(ع) فرمودند: «هر که را فرزند نشود، نيت کند که اگر مرا فرزند بشود، علي نام خواهم کرد و اگر چنين کند، خدا او را پسري روزي کند» (همان، ص 11) .
جدا از تأثيرات درماني اين روش هاي بهبود ناباروري، چه در توصيه امام صادق(ع) به فرد اول و چه در بيان حديث دوم، هدفي دو گانه دنبال شده است: از طرفي اين کار موجب آرامش رواني والدين مي گردد و از طرف ديگر ارزش هاي شيعي از طريق نامگذاري، در جامعه گسترش مي يابند.

3. بايدها و نبايدهاي زماني
 

نظام جنسيت شيعي، ابعاد گوناگوني دارد: از يک طرف، هدف خود را تکثير کميت شيعيان قرار مي دهد و از طرف ديگر، براي رسيدن به بهترين کيفيت ممکن نطفه و فرزند، به گزينش زماني، مکاني و موقعيتي شکل گيري روابط جنسي مي پردازد. از منظر احاديث شيعه، زمان رابطه جنسي به معني هنگامه بسته شدن نطفه تعبير مي شود که در اين ساختار گفتماني تأثيري قاطع در سرنوشت نطفه (کودک) دارد؛ به بيان ديگر مجموعه رفتار جنسي که مشتمل بر زمان و مکان رفتار و حالات طرفين در اين کنش و واکنش زيست ـ فرهنگي است، اثري مستقيم بر سرنوشت نتيجه رفتار (تولد انسان) دارد.
در احاديث شيعي، زمان مطلوب روابط جنسي يا از مواضع قمر برداشت مي شود و يا تعريفي جديد از ايام ارائه مي گردد. در مورد اول مي توان به روايتي اشاره کرد که در مجموعه ي شريف طب الرضا(ع) از حضرت رضا(ع) نقل شده است: «مواضع قمر در عمل جماع بي اثر نيست. در آن شب ها که ماه به برج دلو يا حمل قرار گرفته، نزديکي با زنان ستوده است و ستوده تر از اين دو برج، برج ثور است که شرف قمر ناميده مي شود. قرار قمر در برج ثور به تکوين نطفه در رحم، قدرت و حيات مؤثري خواهد بخشيد» (فاضل، 1340، ص 193).
اما بعضي ديگر به ارائه تعريفي نوين از ايام مي پردازند که برخي در رابطه جنسي، خوش يمن و برخي ديگر بديمن هستند؛ براي نمونه، در اين حديث که ابوسعيد خدري از حضرت محمد(ص) نقل مي کند، پيامبر(ص) در وصيت به علي(ع) مي فرمايند: «يا علي! در شب دوشنبه جماع کن که اگر فرزندي به هم رسد، حافظ قرآن و راضي به قسمت خدا باشد. يا علي! اگر در شب سه شنبه جماع کني و فرزندي به هم رسد، سعادت اسلام او را روزي شود و دهانش خوشبو و دلش رحيم و دستش جوانمرد و زبانش از غيبت و بهتان پاک باشد. يا علي! اگر در شب پنجشنبه جماع کني و فرزندي به هم رسد، حاکمي از حکام شريعت يا عالمي از علما باشد. اگر در روز پنجشنبه وقتي که آفتاب در ميان آسمان باشد، با زن خود نزديکي کني و فرزندي به هم رسد، شيطان نزديک او نشود تا پير شود و خدا سلامتي در دنيا و دين را روزي او مي کند. يا علي! اگر در شب جمعه جماع کني و فرزندي به هم رسد، خطيب و سخنگو باشد. اگر در روز جمعه بعد از عصر جماع کني و فرزندي به هم رسد، از دانايان مشهور باشد. اگر در شب جمعه بعد از نماز خفتن جماع کني، اميد هست آن فرزند از ابدال باشد» (صدوق، [بي تا]، ص 514-517).
منطق اين حديث، کاملاً سرنوشت انگارانه است؛ به زبان ديگر حافظان قرآن نسل بعدي، کساني هستند که نطفه شان در شب دوشنبه بسته شده باشد يا حاکمان و عالمان شريعت را کساني تشکيل مي دهند که نطفه شان در شب پنجشنبه شکل گرفته شده باشد و ...؛ حتي اگر اين بيان پيامبر(ص) را تنها حاکي از فراهم شدن استعداد و شرايط حافظ شدن و عالم شدن و ... تلقي کنيم و اختيار فرد را در چارچوب اين مجموعه شرايط بپذيريم، باز هم بايد اذعان کنيم که احاديث شيعه تا ميزان بسيار زيادي، نظام جنسيت را در سرنوشت فرد موثر قلمداد مي کند. اين اهميت فوق العاده ـ که يک آيين به نظام جنسيت مي دهد، و آن را در عاقبت دنيايي و اخروي فرد موثر مي داند ـ کاملاً قابل توجه و تأمل
است؛ از طرف ديگر برخي از احاديث شيعه گزينش زماني خود را بر اساس يک معيار ديگر نيز تعريف مي کنند و آن مکانيسم بيولوژيک بدن است (فاضل، همان، ص 191).
اين سير در نبايدهاي زماني نيز دنبال مي شود. در اين حوزه، تعريفي ويژه از روزهاي تقويم صورت مي گيرد و خصوصيات منفي خاصي براي آينده نطفه ملحق به آن ايام مشخص مي گردد ( محدث عاملي، همان، ج20، ص 125-127).
در نگاهي جامع تر، شيعه همواره به زمان و مکان، اهميت بسيار زيادي داده است. روز و شب يک شيعه با يک مجموعه پنجگانه از نمازهاي کاملاً زمان بندي شده تقسيم گشته است. ايام سال او پر است از روزها و ماه هاي مقدس که مناسک و عبادات ويژه اي مي طلبند؛ افزون بر آنکه او همواره رو به يک مکان خاص به نام قبله مي ايستد و عبادات شخصي اش، معماري خانه اش و حتي نظام جنسيت(1) آن را بر مبناي آن تنظيم مي کند؛ بر همين اساس، ائمه ي شيعه براي نظام جنسيت نيز زمان و مکان مشخصي تعيين کرده، چارچوب مطلوب خود را در قالب مستحبات و مکروهات بيان نموده اند. در گفتمان نظام جنسيت شيعي، بعد زماني و مکاني از قدرت تأثيرگذاري بسيار بالايي برخوردار است و شوم شدن، ظالم شدن، منافق شدن، خون ريز شدن يک فرزند و حتي مسئله بيولوژيکي چون داشتن انگشت اضافه او، وابسته به زمان و مکان لقاح نطفه اوست (صدوق، [بي تا]، ص 514-517).

4. ادعيه هنگام ارتباط جنسي
 

شروع ارتباط جنسي در شيعه، همانند بسياري ديگر از مناسبات شيعيان، آداب ويژه اي دارد که در ميانه اش، ادعيه اي خاص خوانده مي شود و آن را به مناسکي عبادي تبديل مي کند. خواندن اين اذکار که در هنگام چنين فرايند ارتباطي اي توصيه مي شود، حامل پيام هايي مهم براي خواننده و شنونده ي آن مي باشد؛ اما نوع سفارش هاي تعويذي سبب مي شود حوزه هاي متفاوتي در اين فرايند مورد توجه قرار گيرد. گروهي از ادعيه بر عواطف خانوادگي تأکيد مي نمايند؛ چنان که امام محمدباقر(ع) مي فرمايد: «چون عروس را به نزد تو بياورند، بگو پيش از آن، وضو بسازد و تو هم وضو بساز و دو رکعت نماز بکن و بگو که او را نيز امر کنند که دو رکعت نماز بگذارد؛ پس حمد الهي بگو و صلوات بر محمد و آل محمد بفرست؛ پس دعا کن و آن زنان را که با او آمده اند امر کن آمين بگويند و اين دعا را بخوان: خدايا! محبت، رأفت و رضايت او را بر من روزي کن و مرا نيز به وي راضي کن و بين ما را با بهترين وجه جمع کن و انس برقرار فرما؛ به درستي که تو دوستدار حلال و دشمن حرام هستي. بعد از آن فرمود: بدان الفت از جانب خداست و دشمني از جانب شيطان است و مي خواهد آنچه را که خدا حلال گردانيده، مکروه طبع مردم گرداند» (کليني، 1365، ج3، ص 481).
اما در دسته ي ديگر اين نوع از ادعيه، مسئله تولد فرزند مورد توجه قرار مي گيرد و از خداوند متعال خواسته مي شود در پي اين ارتباط جنسي، فرزند مبارکي متولد شود؛ چنان که از حضرت امام محمدباقر(ع) منقول است که: چون اراده ي جماع کني، اين دعا را بخوان: خدايا! فرزندي به من ارزاني فرما و او را باتقوا و صالح قرار ده و در خلقش نقص و يا زيادي قرار نده و عاقبتش را ختم به خير بفرما» (طوسي، 1365، ج7، ص 411).
گروه ديگري از اذکار به يک مسئله کاملاً ماوراء الطبيعي اشاره کرده اند: ورود و تأثير شيطان بر طرفين جنسي و نطفه. از حضرت اميرالمؤمنين(ع) نقل است: هر گاه کسي بخواهد جماع کند، بگويد: «به نام خدا و قسم به او. خدايا مرا از شيطان دور کن. شيطان را از آن چيزي که به ما روزي مي کني نيز دور فرما. پس اگر فرزندي به وجود آيد، شيطان هرگز به او ضرر نرساند» (کليني، همان، ج5، ص 503).
در حديث ديگري از امام صادق(ع) منقول است که حضرت شريک شدن شيطان را در نطفه آدمي بيان کردند و بسيار آن را عظيم شمردند. راوي مي پرسد: چه بايد کرد که اين مسئله واقع نشود؟ حضرت مي فرمايد: هر گاه اراده ي جماع کردي، بگو: «بسم الله الرحمن الرحيم. خدايي که هيچ خدايي جز او نيست، خالق آسمان ها و زمين است. خدايا! اگر در اين شب، فرزندي نصيب من مي کني، در او شريک، نصيب و يا خشنودي براي شيطان قرار نده و وي را مومن خالصي قرار ده که از شيطان و آلودگي هايش دور باشد، که ستايش مخصوص توست» (همان). در روايت ديگر، امام صادق(ع) تأثير شيطان را چنين توصيف مي کند: «هر کس ما را دوست مي دارد، شيطان در او شريک نشده و هر که دشمن ماست، شيطان در وي شريک شده است» (صدوق، 1367، ج3، ص 402).
چنان که پيداست، هدف اصلي ارتباط جنسي در گفتمان روايات شيعي، تولد فرزند است و مهم ترين دغدغه عاملان آن نيز تنظيم مجموعه اي است که محصول نهايي آن، با ارزش هاي طبيعي و فراطبيعي انسان شيعي همخوان باشد. ادعيه ي هنگام رابطه جنسي ـ که حکم پيام هاي خودخوان را دارندـ انس و الفت زناشويي، طلب فرزند و دوري شيطان را دنبال مي کند و در اين ميان تنها اختلالات ممکن در نوزاد، يا نقص طبيعي آن است و يا تأثير ماوراء طبيعي شيطان.
شيطان که جايگاه طالب شر را در روايات شيعي دارد، در هنگام بسته شدن نطفه تنها يک قدم منفي بر مي دارد: دوستي اهل بيت(ع) را به دشمني ايشان بدل مي کند؛ در واقع در چنين تقسيم بندي اي مرز ميان فرزند خوب و فرزند بد، بين پذيرش و عدم پذيرش تشيع کشيده شده، و حاصل شر شيطان و يا لطف خدا، پيدايش انساني است که در يکي از اين دو قلمرو، زيست خواهد کرد.

پي نوشت ها :
 

1- حضرت صادق(ع) فرمود کراهت دارد مرد رو به قبله جماع کند و در حديث ديگر از آن حضرت پرسيد که آيا مرد عريان، جماع مي تواند کرد، فرمود که نه، و رو به قبله و پشت به قبله جماع نکند (صدوق، 1367، ج3، ص 404).